خطای حضرت یونس (ع) چه بود؟
حضرت یونس (علیهالسّلام) یکی از پیامبران و رسولان خداست، که نام مبارکش در قرآن چهار بار آمده، و یک سوره قرآن (سوره دهم) به نام او است.
حضرت یونس (ع)
حضرت یونس (علیهالسّلام) از پیامبران بنی اسرائیل است که بعد از سلیمان ظهور کرد، و بعضی او را از نوادگان حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) دانستهاند، و به خاطر این که در شکم ماهی قرار گرفت، با لقب «ذو النّون.» (نون به معنی ماهی است) و «صاحب الحوت» خوانده میشد.
پدر او «متّی» از عالمان و زاهدان وارسته و شاکر الهی بود، به همین جهت خداوند به حضرت داود (علیهالسّلام) وحی کرد که همسایه تو در بهشت، «مَتّی» پدر یونس (علیهالسّلام) است. داوود (علیهالسّلام) و سلیمان به زیارت او رفتند و او را ستودند.
به گفته بعضی، او از ناحیه پدر از نوادههای حضرت هود (علیهالسّلام)، و از ناحیه مادر از بنی اسرائیل بود. ماجرای حضرت یونس (علیهالسّلام) غمانگیز و تکاندهنده است، ولی سرانجام شیرینی دارد.
هجرت حضرت یونس
حضرت یونس بن متى(ع) سالها [1] در میان قومش در سرزمین نینوا در عراق، به دعوت و تبلیغ مشغول بود، اما هرچه کوشش کرد، ارشادهایش در دل امتش مؤثر نیفتاد، فقط دو نفر به او ایمان آوردند؛ یکى ملیخا بود و دیگر روبیل، یکى عابد بود و دیگرى عالم؛[2] چون آن حضرت از دعوت قومش خسته و مأیوس شده بود، به جهت تبلیغ طولانی مدت، بر آنها غضبناک و خشمگین گردید و از میان آنها بیرون رفت، وی با آنکه مأمور نبود از آنها اعراض کند و از آنجا هجرت نماید، این کار را کرد؛ چون تصوّر میکرد خداوند بر او تنگ نمیگیرد؛ مانعى ندارد که خروج حضرت یونس از منطقه مأموریتش ترک اولى باشد که از او سر زده؛ مانند برخی از انبیا که ترک اولى نمودند.[3]
یونس در شکم ماهی
یونس از نینوا خارج شد و به راه خود ادامه داد تا به کنار دریا رسید. در آن جا منتظر ماند، ناگاه یک کشتی مسافربری فرا رسید. آن کشتی پر از مسافر بود و جا نداشت، امّا یونس (علیهالسلام) از ملوان کشتی تقاضا و التماس کرد که به او جا بدهند، سرانجام به او جا دادند، و او سوار کشتی شد و کشتی حرکت کرد. در وسط دریا ناگاه ماهی بزرگی (در مورد این ماهی بزرگ، مطالبی گفته شده مانند این که: نهنگ یا بالِن بوده است. در فرهنگ عمید آمده: «بالِن ماهی بزرگی است که دِرازی بدنش تا سی متر، و وزنش تا سی تُن میرسد، معدهاش بسیار بزرگ است که چند خروار غذا در آن جا میگیرد، برای تنفس همیشه روی آب حرکت میکند، و بیش از یک ساعت نمیتواند در زیر آب بماند. در روایتی آمده: «خداوند به آن ماهی وحی کرد که هیچ استخوانی را از یونس مشکن، و هیچ پیوندی را از او قطع نکن.» ناگفته نماند که زنده ماندن یونس در شکم ماهی به اعجاز الهی است، و نمیتوان آن را از نظر طبیعی حل کرد.)، سر راه کشتی را گرفت، در حالی که دهان باز کرده بود، گویی غذایی میطلبید، سرنشینان کشتی گفتند به نظر میرسد گناهکاری در میان ما است که باید طعمه ماهی گردد.
بین سرنشینان کشتی قرعه زدند، قرعه به نام یونس (علیهالسلام) اصابت کرد، حتی سه بار قرعه زدند، هر سه بار به یونس (علیهالسلام) اصابت نمود. یونس را به دریا افکندند، آن ماهی بزرگ او را بلعید در حالی که مستحقّ ملامت بود.
ماهی یونس (علیهالسلام) را به دریا برد، طبق روایتی از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است: یونس (علیهالسلام) چهار هفته (۲۸ روز) از قوم خود غایب گردید، هفت روز هنگام رفتن به سوی دریا، هفت روز در شکم ماهی، هفت روز پس از خروج از دریا زیر درخت کدو، و هفت روز هنگام مراجعت به نینوا.
در مورد این که: یونس (علیهالسلام) چند روز در شکم ماهی، روایات گوناگون وارد شده، از نُه ساعت، سه روز تا چهل روز گفته شده است، و این موضوع به خوبی روشن نیست. یونس در درون تاریکیهای سهگانه: تاریکی درون دریا، تاریکی درون ماهی و تاریکی شب قرار گرفت، ولی همواره به یاد خدا بود، و توبه حقیقی کرد، و مکرّر در میان آن تاریکیها میگفت: لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ؛
ای خدای بزرگ معبودی یکتا جز تو نیست، تو از هر عیب و نقصی منزه هستی و من از ستمگران میباشم.»
خطای حضرت یونس چه بود؟
توبه از ترک اولی
بنابر این، از نظر اینکه یونس (ع) در باره قوم متمرد خود نفرین کرد و بدون کسب دستور از مقام کبریائى، از قوم خود اعراض نموده و هنگام اجراى عقوبت آنان را رها نمود و به سوى آنان باز نگشت، با اینکه تمرد نبوده، ولى یونس پیامبر آنرا در باره خود لغزش شناخت در مقام توبه و عذر خواهى بر آمد در صورتى که مقام پیامبران منزه از خطور لغزش است.[4]
روایت ذیل آیه شریفه
شایان توجه است که «لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ» در جمله «إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ»، به معنای تنگ گرفتن است.
امام رضا(ع) «فَظَنَّ» را به «یقین» و «لَنْ نَقْدِرَ» را به «ضیق» و «تنگنا» معنا نموده است.[5] آنحضرت با استناد به قول خداوند متعال در آیه «وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ»؛[6] و چون پروردگارش او را بیازماید و روزى اش را بر او تنگ گیرد… . فرمود «قدر» در روزی در این آیه به معنای تنگی و مضیقه روزی است.
با توجه به این معنا، وجهی برای این توجیه باقی نمیماند که این جمله در مقام تمثیل باشد، چنانکه برخی از مفسران گفتهاند جمله «إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ»
آیه در مقام تمثیل
در مقام تمثیل است -و معنایش این است که رفتن یونس و جدایى او از قومش مانند رفتن کسى بود که از مولایش قهر کرده باشد و پنداشته باشد که مولایش بر او دست نمى یابد و او مى تواند با دور شدن از چنگ وى بگریزد- چون یونس مقامش بالاتر از این است که حقیقتاً و واقعاً از مولایش قهر کند و به راستى بپندارد که خدا بر او قادر نیست و او مى تواند با سفر کردن از مولایش بگریزد؛ زیرا ساحت پیامبران منزه از چنین پندارها است، آنان به عصمت خدا معصوم از خطا هستند. بنابر این، آیه شریفه از باب تمثیل است نه حکایت یک واقعیت خارجى.[7]
عاقبت ترک اولی
به هر حال، یونس یقین کرد که خداوند بر او تنگ نخواهد گرفت. او گمان مى کرد تمام رسالت خویش را در میان قوم نافرمانش انجام داده است و حتى ترک اولایى در این زمینه نکرده، و اکنون که آنها را به حال خود رها کرده و بیرون مى رود چیزى بر او نیست، در حالىکه اولى این بود که بیش از این در میان آنها بماند و صبر و استقامت بخرج دهد، شاید بیدار شوند و به سوى خدا آیند. سرانجام برای همین ترک اولى خداوند او را در فشار و تنگنا قرار داد، نهنگ عظیمى او را بلعید.[8]—
——————————-
پی نوشت
[1]. میبدی از عبد الله مسعود نقل میکند که حضرت یونس 33 ساله بود که به پیامبری مبعوث شد و 33 قومش را دعوت کرد، در این مدت جز دو مرد کسی دیگر به وى ایمان نیاورد. میبدی، رشیدالدین احمد بن ابى سعد، کشف الأسرار و عده الأبرار، ج 6، ص 299، امیر کبیر، تهران، چاپ پنجم، 1371ش.
[2]. طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 232، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، 1378ش.
[3]. ثقفى تهرانى، محمد، تفسیر روان جاوید، ج3، ص 572- 573، برهان، تهران، 1398 ق.
[4]. حسینى همدانى، سید محمد حسین، انوار درخشان، ج11، ص 93- 94 کتابفروشى لطفى، تهران، 1404ق.
[5]. «قَالَ الرِّضَا (ع) ذَاکَ یُونُسُ بْنُ مَتَّى ع ذَهَبَ مُغاضِباً لِقَوْمِهِ فَظَنَّ بِمَعْنَى اسْتَیْقَنَ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ أَنْ لَنْ نُضَیِّقَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ وَ مِنْهُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ أَیْ ضَیَّقَ وَ قَتَر»؛ امام رضا (ع) فرمود: ذا النّون یونس بن متى بود که از روى غضب از قوم خود روى پنهان نمود، و یقین نمود که ما رزق او را در هر مکان و محلّ که باشد مضیق نخواهیم کرد. لفظ ظنّ اینجا به معناى استیقن است و از اینجا است قول خداى عزّ و جلّ «وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ»، یعنى رزق او را مضیّق و مقتر گردانید.
[6]. فجر، 16.
[7]. طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 14، ص 314، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[8]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 13، ص 485، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1374ش.
منابع:
wikifeqh.ir
islamquest.net
حضرت یونس(ع) سالها در میان قومش در سرزمین نینوا در عراق، به دعوت و تبلیغ مشغول بود، اما هرچه تلاش و کوشش نمود، تبلیغ و ارشادهایش در دل مردم مؤثر نیفتاد، فقط دو نفر به او ایمان آوردند؛ چون آنحضرت از دعوت قومش خسته و مأیوس شده بود -به جهت تبلیغ طولانی مدت- بر آنها غضبناک و خشمگین گردید و از میان آنها بیرون رفت، وی با آنکه مأمور نبود از آنها اعراض کند و از آنجا هجرت نماید، این کار را کرد؛ زیرا یقین داشت که خداوند بر او تنگ نمیگیرد. خروج حضرت یونس(ع) از منطقه مأموریتش ترک اولى بود که از او سر زده؛ مانند برخی از انبیا که ترک اولى نمودند.
پاسخ تفصیلی
حضرت یونس بن متى(ع) سالها[1] در میان قومش در سرزمین نینوا در عراق، به دعوت و تبلیغ مشغول بود، اما هرچه کوشش کرد، ارشادهایش در دل امتش مؤثر نیفتاد، فقط دو نفر به او ایمان آوردند؛ یکى ملیخا بود و دیگر روبیل، یکى عابد بود و دیگرى عالم؛[2] چون آنحضرت از دعوت قومش خسته و مأیوس شده بود -به جهت تبلیغ طولانی مدت- بر آنها غضبناک و خشمگین گردید و از میان آنها بیرون رفت، وی با آنکه مأمور نبود از آنها اعراض کند و از آنجا هجرت نماید، این کار را کرد؛ چون تصوّر میکرد خداوند بر او تنگ نمیگیرد؛ مانعى ندارد که خروج حضرت یونس از منطقه مأموریتش ترک اولى باشد که از او سر زده؛ مانند برخی از انبیا که ترک اولى نمودند.[3]
بنابر این، از نظر اینکه یونس (ع) در باره قوم متمرد خود نفرین کرد و بدون کسب دستور از مقام کبریائى، از قوم خود اعراض نموده و هنگام اجراى عقوبت آنان را رها نمود و به سوى آنان باز نگشت، با اینکه تمرد نبوده، ولى یونس پیامبر آنرا در باره خود لغزش شناخت در مقام توبه و عذر خواهى بر آمد در صورتى که مقام پیامبران منزه از خطور لغزش است.[4]
شایان توجه است که «لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ» در جمله «إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ»، به معنای تنگ گرفتن است.
امام رضا(ع) «فَظَنَّ» را به «یقین» و «لَنْ نَقْدِرَ» را به «ضیق» و «تنگنا» معنا نموده است.[5] آنحضرت با استناد به قول خداوند متعال در آیه «وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ»؛[6] و چون پروردگارش او را بیازماید و روزىاش را بر او تنگ گیرد… . فرمود «قدر» در روزی در این آیه به معنای تنگی و مضیقه روزی است.
با توجه به این معنا، وجهی برای این توجیه باقی نمیماند که این جمله در مقام تمثیل باشد، چنانکه برخی از مفسران گفتهاند جمله «إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ»
در مقام تمثیل است -و معنایش این است که رفتن یونس و جدایى او از قومش مانند رفتن کسى بود که از مولایش قهر کرده باشد و پنداشته باشد که مولایش بر او دست نمىیابد و او مىتواند با دور شدن از چنگ وى بگریزد- چون یونس مقامش بالاتر از این است که حقیقتاً و واقعاً از مولایش قهر کند و به راستى بپندارد که خدا بر او قادر نیست و او مىتواند با سفر کردن از مولایش بگریزد؛ زیرا ساحت پیامبران منزه از چنین پندارها است، آنان به عصمت خدا معصوم از خطا هستند. بنابر این، آیه شریفه از باب تمثیل است نه حکایت یک واقعیت خارجى.[7]
به هر حال، یونس یقین کرد که خداوند بر او تنگ نخواهد گرفت. او گمان مىکرد تمام رسالت خویش را در میان قوم نافرمانش انجام داده است و حتى ترک اولایى در این زمینه نکرده، و اکنون که آنها را به حال خود رها کرده و بیرون مىرود چیزى بر او نیست، در حالىکه اولى این بود که بیش از این در میان آنها بماند و صبر و استقامت بخرج دهد، شاید بیدار شوند و به سوى خدا آیند. سرانجام برای همین ترک اولى خداوند او را در فشار و تنگنا قرار داد، نهنگ عظیمى او را بلعید.[8]
[1]. میبدی از عبد الله مسعود نقل میکند که حضرت یونس 33 ساله بود که به پیامبری مبعوث شد و 33 قومش را دعوت کرد، در این مدت جز دو مرد کسی دیگر به وى ایمان نیاورد. میبدی، رشیدالدین احمد بن ابى سعد، کشف الأسرار و عده الأبرار، ج 6، ص 299، امیر کبیر، تهران، چاپ پنجم، 1371ش.
[2]. طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 232، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، 1378ش.
[3]. ثقفى تهرانى، محمد، تفسیر روان جاوید، ج3، ص 572- 573، برهان، تهران، 1398 ق.
[4]. حسینى همدانى، سید محمد حسین، انوار درخشان، ج11، ص 93- 94 کتابفروشى لطفى، تهران، 1404ق.
[5]. «قَالَ الرِّضَا (ع) ذَاکَ یُونُسُ بْنُ مَتَّى ع ذَهَبَ مُغاضِباً لِقَوْمِهِ فَظَنَّ بِمَعْنَى اسْتَیْقَنَ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ أَنْ لَنْ نُضَیِّقَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ وَ مِنْهُ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ أَیْ ضَیَّقَ وَ قَتَر»؛ امام رضا (ع) فرمود: ذا النّون یونس بن متى بود که از روى غضب از قوم خود روى پنهان نمود، و یقین نمود که ما رزق او را در هر مکان و محلّ که باشد مضیق نخواهیم کرد. لفظ ظنّ اینجا به معناى استیقن است و از اینجا است قول خداى عزّ و جلّ «وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ»، یعنى رزق او را مضیّق و مقتر گردانید.
[6]. فجر، 16.
[7]. طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 14، ص 314، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[8]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 13، ص 485، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1374ش.