بیوگرافی نوسترآداموس
بیوگرافی نوسترآداموس
میشل نوتردامی که به “نوستر آداموس” شهرت یافته است فرزند یک خانواده یهودی ساکن پرونس فرانسه بود. او در ۲۱ دسامبر ۱۵۰۳ میلادی متولد شد و در دوم ژوئیه ۱۵۶۶ با به جا گذاشتن ثروت خوبی برای اطرافیانش مرد. همچون اکثر یهودیان، خانواده میشل نیز به نوعی با نظام اقتصادی وقت در ارتباط بودند. خانواده های پدری و مادری او به گردآوری مالیات از روستاییان اشتغال داشتند و از قبل این رانت خواری شرایط خوبی را برای خود ساخته بودند.
پدر او «پیر دو نستردام» در یک خانوادهٔ یهودی متولد شد ولی او پس از ازدواج با یک زن کاتولیک به مسیحیت گروید. میشل نخستین فرزند آن ها بود. وی تحصیلات خود را در شهر اوینیون به پایان رساند. ولی فرزندانش از جمله میشل را برای تربیت بر اساس آیین یهود به پدربزرگ سپرد. پدر بزرگ پدری میشل از بزرگان خاندان اسرائیلی ایساچار بود و در تربیت میشل بر اساس خصلت یهودیان سنگ تمام گذاشت و او را به وارد شدن به حرفه پزشکی تشویق کرد. میشل تحت تربیت پدربزرگش با ارزش ها و ایدئولوژی های یهودیت زرسالار آشنا شد.
دِلفین، ژان (۷۷–۱۵۰۷)، پیر، هکتور، لوئیس، برتراند، ژان دوم (متولد ۱۵۲۲) و آنتونی (متولد ۱۵۲۳) از جمله خواهران و برادران نوستراداموس هستند.
همچون اکثر یهودیان، خانواده میشل نیز به نوعی با نظام اقتصادی وقت در ارتباط بودند. خانواده های پدری و مادری او به گردآوری مالیات از روستاییان اشتغال داشتند و از قبل این رانت خواری شرایط خوبی را برای خود ساخته بودند.
میشل هنگام تحصیل به نجوم و ریاضیات علاقه بسیاری نشان می داد. با وجود این به خواست پدرش در سال ۱۵۲۱ در آموزشگاه پزشکی «مون پلیه» ثبت نام کرد. در آنجا بود که با نویسندهٔ نامدار فرانسوی «فرانسوا رابله» آشنا شد و با تشویق او به سرودن شعر و نوشتن قطعات ادبی پرداخت.
در سال ۱۵۵۰ نخستین تقویم نجومی را که در آن پیشگوییهایی دربارهٔ رخدادها و اوضاع جوی سال بعد انجام شده بود، منتشر نمود. در این سالنامه برای نخستین بار نام وی «نوسترآداموس» و شغل و زمینه مورد علاقه اش، پزشک و آستروفیل (یعنی دوستدار ستارگان یا نجوم) آورده شد. کلمه آستروفیل به معنای دوستدار ستاره ها است. نوسترآداموس این کلمهٔ ساختگی را به آسترولوگ یا «ستاره شناس» ترجیح داده بود.
از سال ۱۵۵۴ نوسترآداموس یادداشت های خود را به صورت رباعی (دوبیتی) نوشت. صد رباعی نخست را با نام «سِنتِریِ نخست» یا «نخستین صدگانه» یا «صد شعر»، در ۱۵۵۵ منتشر کرد. در سرآغاز این رباعی ها که خطاب به پسرش سزار نوشته است؛ تأکید می کند که سرنوشت بشر و آیندهٔ جهان را از روی حرکات ستارگان می توان پیشگویی نمود و اینکه هر رباعی او گویای رخدادی است که در آیندهٔ دور یا نزدیک رخ خواهد داد.
میشل نوتردامی که به “نوستر آداموس” شهرت یافته است
تحصیلات نوستر آداموس
پس از پی ریزی شخصیت نوستر آداموس توسط پدر بزرگش او در ۱۵ سالگی وارد دانشگاه اوینگتن شد و به درس هایی مانند دستور زبان، علوم بلاغه و منطق پرداخت. ورود او به دانشگاه مصادف با شیوع بیماری “مرگ سیاه یا طاعون” و تعطیلی دانشگاه شد.
اما میشل به یکی دیگر از شغل های موروثی یهودیان روی آورد و به عطاری و پزشکی و معالجه بیماران پرداخت و چند سال بعد طبق وصیت پدر بزرگش برای تحصیل طب وارد دانشگاه “مون پلیه” شد. میشل به دلیل عدم توجه به دروس دانشگاهی و اصرار بر شیوه های عطاری از دانشگاه اخراج شد و یکی دیگر از کارهای موروثی یهودیان یعنی ساختن داروهای تقلبی را در پیش گرفت.
تعداد این پیشگویی ها که بیشتر به صورت رباعی است به ۹۶۵ عدد می رسد. علاوه بر این رباعی ها او ۵۶ مُسَدَس (شش بیتی) هم دارد. بطور کلی او در بیش از یک هزار رباعی و مسدس رخدادهای برجستهٔ گیتی را تا پایان سال ۱۹۹۹ میلادی پیش بینی کرده است. نوسترآداموس قید می کند که در پیشگویی هایش رمزها و محاسبه هایی دارد که هر کس توانایی درک آن ها را ندارد.
این رمزها را او در نامه ای که به «هانری دوم» پادشاه فرانسه نوشته، توضیح داده است. خانوادهٔ پدری او اصالتاً یهودی بودند، اما پدرش، «گی گسنت»، در حدود سال ۱۴۵۵ به مذهب کاتولیک روی آورد و نام مسیحی «پیر» و نام خانوادگی «دو نستردام» را برای خود انتخاب کرد (این نام خانوادگی از روز مقدسی که در آن تشریفات گرایش وی به مذهب کاتولیک اجرا شد، گرفته شده است).
پدر او “پیر دی نستردام” بود که پس از ازدواج با یک زن کاتولیک در ظاهر به مسیحیت گرویده بود ولی فرزندانش از جمله میشل را برای تربیت بر اساس آیین یهود به پدربزرگ سپرد. پدر بزرگ پدری میشل از بزرگان خاندان اسرائیلی ایساچار بود و در تربیت میشل بر اساس خصلت یهودیان سنگ تمام گذاشت و او را به وارد شدن به حرفه پزشکی تشویق کرد. میشل تحت تربیت پدربزرگش با ارزش ها و ایدئولوژی های یهودیت زرسالار آشنا شد.
تحصیلات نوستر آداموس
پس از پی ریزی شخصیت نوستر آداموس توسط پدر بزرگش او در ۱۵ سالگی وارد دانشگاه اوینگتن شد و به درس هایی مانند دستور زبان، علوم بلاغه و منطق پرداخت. ورود او به دانشگاه مصادف با شیوع بیماری “مرگ سیاه یا طاعون” و تعطیلی دانشگاه شد.
اما میشل به یکی دیگر از شغل های موروثی یهودیان روی آورد و به عطاری و پزشکی و معالجه بیماران پرداخت و چند سال بعد طبق وصیت پدر بزرگش برای تحصیل در زمینهی پزشکی وارد دانشگاه “مونپلیه” شد. میشل به دلیل عدم توجه به دروس دانشگاهی و اصرار بر شیوه های عطاری از دانشگاه اخراج شد و یکی دیگر از کارهای موروثی یهودیان یعنی ساختن داروهای تقلبی را در پیش گرفت.
پس از اتمام تحصیلات او ابتدا مشغول به آموزش علم پزشکی شد و سپس به تمرین برای تبدیل شدن به یک پزشک ماهر پرداخت.
در طی این سال ها او به دلیل موفقیت هایی که در زمینهی معالجه ی بیماری طاعون داشت، توانست شهرت کمی برای خود دست و پا کند. با تشویق مردم به رعایت بهداشت و ابداع داروهای جدید او توانست بیمارانی که حال وخیمی داشتند را معالجه کند. البته وی فرزندان و همسر اول خود را به دلیل بیماری طاعون در سال ۱۵۳۸ از دست داده بود.
در حدود سال ۱۵۴۰ میلادی او بار دیگر ازدواج کرد و به سالن که شهری در سواحل مدیترانه بود مهاجرت کرد. طی سال های آینده او توجه خود را بر روی رابطه بندی پیشگوییها به خصوص در مورد جنگ ها و فجایع آینده، معطوف کرد. این هشدارهای شوم، توانستند توجهات مردم اروپا را به سمت او جلب کنند.
میشل همچون راکفلر معاصر به فروش داروهای تقلبی روی آورد.
“قرص رز” که توسط میشل برای درمان طاعون ساخته شده بود چیزی مانند شیشه های نفت سیاه راکفلر یهودی برای درمان سرطان بود؛ شیشه هایی که راکفلر به عنوان یک فروشنده دوره گرد دارو توانست از آن ثروت هنگفتی را به دست آورد.
قرص رز نیز برای نوستر آداموس درآمد زیادی داشت. جالب توجه است که همسر و دو تن از فرزندانش با ابتلا به طاعون جان سپردند و قرص رز نتوانست کاری برای آنها انجام دهد!
قرص رز که توسط میشل برای درمان طاعون ساخته شده بود
علاقه مندی های نوستر آداموس
نوستر آداموس تحت تربیت پدر بزرگش به سحر و جادو علاقه فراوانی پیدا کرده بود و به نجوم و ریاضیات نیز دلبستگی خاصی داشت. برای تکمیل آنچه که از پدر بزرگ یاد گرفته بود مدتی را در ایتالیا گذراند و از محافل یهودی آنجا تعالیم کابالا یا عرفان یهودی را آموخت. هنگام تحصیل در “مونت پلیه” نیز به سرودن شعر و نوشتن قطعات ادبی می پرداخت.
خود را دوست دار ستارگان می نامید و خورشید را مرکز جهان می دانست و درمان و رفتن به حالت خلسه با استفاده از گیاهان را بسیار مهم تلقی می کرد. به ساختن زمادها و اقلام آرایشی گیاهی نیز دلبستگی خاصی داشت و جزوه هایی در این مورد نوشته بود. در نوشته های طبی و پزشکی او سرقت علمی و کپی برداری از منابع دیگر به وفور به چشم می خورد.
میشل، جادوگری یهودی و رمز و راز متون عرفان کابالایی را در ایتالیا به خوبی آموخت.
او قبل از آن که بخواهد پیشگویی های خود را بنویسد به نگارش تقویم سالانه پرداخت. در ۱۵۵۰ میلادی میشل نخستین تقویم نجومی خود را که در آن پیشگویی هایی درباره اوضاع جوی سال بعد انجام شده بود؛ منتشر کرد. این تقویم با استقبال فراوانی مواجه شد و از نظر مالی برای میشل خوب تمام شد.
شاید انگیزه نوشتن پیشگویی هایی برای ۵۰۰ سال بعد بازار داغ فروش این نوع اقلام در اروپای قبل از رنسانس بوده است. در نتیجه، آمیزه ای از سحر، تعالیم کابالایی یهود، قدرت سرودن شعر، حرص جمع آوری ثروت و نیز خواص تخدیری گیاهان در وجود میشل احوالاتی را به وجود آورد که او با سفر به شمال شرق فرانسه در دیری به نام “اوروال” ساکن شد و رباعیات پیشگویی خود را در آنجا نوشت.
کانون های کابالایی با تبلیغ و حمایت از میشل او را به اشراف و دربار اروپا معرفی کردند.
کارهای نوستر آداموس از سال ۱۵۵۰ تا زمان مرگش هر ساله منتشر می شدند و علاوه بر اشاعه نام و آوازه اش ثروت هم برای او می آوردند. در واقع راز تبلیغ و جاودانه سازی میشل را از همین جا باید پیگیری کرد. گروهی وجود داشته اند که با تبلیغ و شناساندن میشل در جمع اشراف او را برای مقاصد بعدی آماده می کرده اند و الا نه او پزشک حاذقی بود و نه در هیچ یک از علاقه مندی هایش از جمله ادبیات و ریاضیات به جایی رسیده بود.
رهبران کابالای یهود برای خرافه پردازی و نفوذ به دربار پادشاهان و بزرگان نیاز به موضوعی خارق العاده داشتند که انحصاری بوده و در توان هر کسی هم نباشد. سحر، جادو و پیشگویی دست آویز خوبی بود. با این حال میشل نمی توانست خارج از چارچوب ارکان قدرت و بدون پرداخت حق آنها به فعالیت های خود ادامه دهد.
از این رو با کلیسای کاتولیک که پدرش به ظاهر پیرو آن بود مناسبات خوبی داشت. در حقیقت نوستراداموس با کلیسا به عنوان یک پیشگو و شفابخش همکاری می کرد و در عوض از حمایت کلیسا (و یا پیش فراماسونرهای نفوذی در آن) برخوردار می شد. اما در سال ۱۵۶۱ میشل در مورد سالنامه ۱۵۶۲ به بیانی تک خوری کرده بود و در نتیجه از سوی کلیسا مدتی را در زندان گذراند.
شهرت نوستر آداموس که با تبلیغات و حمایت های گسترده محافل کابالایی یهود به دست آمده بود بالاخره کار خود را کرد و کاترین مدیچی ملکه فرانسه و پسرش شارل نهم، او را به عنوان پزشک، مشاور و منجم به دربار فراخواندند. بدین ترتیب داستان نفوذ استر یهودی به دربار پادشاه ایران باستان به عنوان ملکه این بار برای نوستر آداموس به صورت پزشک دربار تکرار شد.
نوستر آداموس با جعل و سرقت، کتاب هایی نوشت و در بازار داغ اروپای پیش از رنسانس به نان و نوایی رسید.
پیشگویی
در طی سال ها، طرفداران نوستراداموس صدها مثال را ارائه کرده اند که نشان از پیشبینیهای صحیح او میدهند. یکی از مشهورترین این پیش بینی ها خبر قیام آدولف هیتلر و رژیم نازی او بوده است.
پس از بازدیدی دیگر از ایتالیا، نوستراداموس از طب به علوم ناشناخته یا علوم غریبه و پیشگویی روی آورد. به دنبال شیوه های مرسوم آن دوره، نوستراداموس تقویم نجومی سال ۱۵۵۰ را نوشت و برای اولین بار نام خود را به پیروی از شیوهٔ لاتین از «نستردام» به «نوستراداموس» تغییر داد.
او از موفقیت نوشتن سالنامه چنان انگیزه یافت که تصمیم گرفت هر سال یک یا چند سالنامه نجومی بنویسد. گفته می شود که کلاً در این اثرات نوستراداموس حداقل ۶ هزار و ۳۳۸ مورد پیشگویی، و حداقل ۱۱ تقویم موجود است که شروع تمامی آنها بر خلاف آنچه که گاهی تصور می شد در مارس نیست، بلکه در اول ژوئن است.
در پی نوشتن سال نامه های نجومی بود که نجیب زادگان و دیگر اشخاص مهم از نقاط دور تقاضای طالع بینی و اظهار نظر در مورد آینده را از نوستراداموس کردند و او بر خلاف آنچه که طالع بینان حرفه ای انجام میدادند از «مشتریانش» میخواست که اطلاعات مربوط به جداول تولد را که طالع بینی بر اساس آن ها بود دقیق ارائه کنند.
او سپس پروژه نوشتن کتاب یک هزار پیشگویی را آغاز کرد که شامل پیشگویی های نامعلومی است که او را امروزه مشهور ساخته است. در سال ۱۵۵۵ کتاب پیشگویی های نوستراداموس در لیون چاپ شد و برایش شهرت فراوان به ارمغان آورد.
رباعی هایی که در کتاب پیشگویی ها (Les Propheties) چاپ شدند، با واکنش های مختلفی روبرو شدند. برخی بر این باور بودند که نوستراداموس برده شیطان و یک انسان ریاکار و دیوانه است؛ در حالیکه بسیاری از دانشمندان معتقد بودند رباعیات او پیشگویی هایی روحانی است، زیرا در سایه منابع نوشته شده پس از زمان کتب مقدس نوستراداموس نیز چنین ادعایی می کرد.
کاترین دو مدیسی همسر هنری دوم پادشاه فرانسه یکی از بزرگترین ستایندگان نوستراداموس بود. وی پس از خواندن تقویم نجومی نوستراداموس مربوط به سال ۱۵۵۵، که به تهدیداتی نسبت به خاندان سلطنتی اشاره داشت، او را به پاریس فرا خواند تا در مورد آن تهدیدات توضیح دهد و برای کودکانش طالع بینی کند. در آن زمان نوستراداموس فکر میکرد که به دار آویخته می شود، اما در سال ۱۵۶۶ که از دنیا رفت، کاترین او را به عنوان مشاور و پزشک پادشاه انتخاب کرده بود.
کارهای نوستر آداموس از سال ۱۵۵۰ تا زمان مرگش هر ساله منتشر می شدند
فرار از مسئولیت
بدیهی است میشل زیرک درس خود را در مکتب کابالای یهود به خوبی خوانده است و می داند که برای جلوگیری از تزلزل موقعیت خود در دربار و بین مردم در نتیجه آشکار شدن گاه و بیگاه دروغ هایش به چه دست آویزهایی باید متمسک شود. از این رو صفت “پیشگو” را به کلی برای خود نامناسب می دید و در فرصت های گوناگون به پیشگو نبودن خود اصرار داشت.
او در جایی برای پسرش که به نوعی باید وارث او باشد می نویسد: « پسرم اگر چه من از کلمه «پیشگو» استفاده کرده ام، اما چنین مقام بالایی را به خود نسبت نمیدهم و نام و یا وظیفه پیشگو را به خود نسبت نمیدهم». و یا در نامه ای به هنری دوم نوشته است: « برخی از پیشگویی ها اتفاق افتادن حوادث عجیبی را پیشبینی کرده اند. بهرحال من به هیچ وجه چنین عنوانی را به خود نسبت نمی دهم».
او در جایی دیگر فرار از مسئولیت و پاسخگویی در برابر ادعاهایش را به اوج رسانده و می نویسد: «من این شهامت را دارم که به لطف تحقیقاتم و با در نظر گرفتن آنچه طالع بینی علمی می گوید پیش بینی کنم (هرگز در مورد جزئیات ضمانت نمی دهم) و مردم را در مورد تهدیدات ستاره ها آگاه کنم. و من آنقدر احمق نیستم که وانمود کنم پیشگو هستم».
پیشگامی اورسن ولز
در سال ۱۹۸۱، حدود سه سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، اورسن ولز(Orson Welles) و کمپانی برادران وارنر فیلمی ۸۴ دقیقهای درباره «پیشگوییهای نوستراداموس» عرضه کردند که در ایران نیز به وسعت توزیع شد.
فیلم «مردی که آینده را دید» ادای دین اورسن ولز به افسانه نوسترآداموس
در این فیلم، نوستراداموس در مقام پیشگویی بزرگ جلوهگر میشود. طبق این پیشگویی ها ایران و جهان اسلام با کشورهای کمونیستی متحد خواهند شد و در سال ۱۹۹۹میلادی ایالات متحده آمریکا را آماج حمله اتمی قرار خواهند داد.
اورسن ولز (۱۹۱۵- ۱۹۸۵) کارگردان و بازیگر سرشناس سینمای سده بیستم غرب است که پیوندهای عمیق او با کانون های صهیونیستی پوشیده نیست؛ و می دانیم که این تعلق موروثی بود.
سال های پایانی و مرگ
در سال ۱۵۶۶ بیماری نقرس که سال ها باعث رنجش نوستراداموس شده بود، به ورم یا آب آوردگی تبدیل شد. در اواخر ژوئن او وکیل خود برای آماده کردن وصیتش فراخواند که در آن تمامی داراییهایش را تا زمان تولد بیست و پنج سالگی پسرانش و تا زمان ازدواج دخترانش به علاوه ۳ هزار و ۴۴۴ کرون، با کم کردن اندک بدهی ها، (کلاً حدود ۳۰۰ هزار دلار آمریکا) نزد همسرش تا زمان ازدواجش به امانت گذاشت.
پس از این یک متمم کوتاه به وصیت نامه افزوده شد. گفته میشود که وی در عصر روز ۱ ژوئن، منشی خود جین دی چاوینکی را فراخواند و به او گفت: «“تو هنگام طلوع خورشید مرا زنده نخواهی دید.» ظاهراً صبح روز بعد بدن بی جان نوستراداموس در کف اتاق نزدیک تختش و میز افتاده بوده است. وی در کلیسای محلی Franciscan به خاک سپرده شد، جایی که آرامگاه وی امروزه در آنجا قرار دارد.
مقبره نوسترآداموس در Collégiale St-Laurent,Salon.