حکایت

حکایت برگه و لکه

حکایت برگه و لکه,حکایت,داستان و حکایت

از کوفی عنان (دبیر کل سابق سازمان ملل و برنده صلح نوبل) پرسیدند: بهترین خاطره ی شما از دوران تحصیل چه بود؟
او جواب داد: «روزی معلم علوم ما وارد کلاس شد و برگه ی سفید رنگی را به تخته سیاه چسباند. در وسط آن لکه‌ای با جوهر سیاه نمایان بود.»
معلم از شاگردان پرسید: «بچه ها در این برگه چه می بینید؟»
همه جواب دادند: «یک لکه سیاه آقا.»
معلم با چهره ای اندیشمندانه لحظاتی در مقابل تخته کلاس راه رفت و سپس با دست خود به اطراف لکه سیاه اشاره کرد و گفت: «بچه های عزیز چرا این همه سفیدی اطراف لکه سیاه را ندیدید؟»
کوفی عنان می گوید: «از آن روز تلاش کردم اول سفیدی (خوبی‌ها، نکات مثبت، روشنایی ها و…) را بنگرم.»
شرح حکایت
حضرت امیر: اندیشه نیک و مستقیم بهترین اندیشه بشر است.
ما چطور می نگریم؟

نویسنده حکایت : علی پور، لطف اله

منبع:mgtsolution.com

امتیاز شما به این مطلب

مطالب پیشنهادی

دکمه بازگشت به بالا